عکس هایی از شهید مرتضی براتی هویه در جبهه

متن مرتبط با «خاطرات» در سایت عکس هایی از شهید مرتضی براتی هویه در جبهه نوشته شده است

خاطراتی درباره شهید مرتضی کریمی هویه

  • خاطراتی درباره شهید مرتضی کریمی هویهمادرش همیشه اصرار داشت که هر هفته به مزار شهدا برویم و هر هفته که می رفتیم مادر یکی از شهدا ( شهید فتح الله کریمی) وقتی وارد قطعه شهدا می شد اول به سر مزار شهید مرتضی می آمد و می گفت:چه بوی عطری اینجا دارد ، نمی دانم چرا هر وقت می آیم دلم فقط می خواهد بیایم و اینجا بشینم و بعد از مدتی که می گذشت برای فاتحه خواندن بقیه شهدا می رفت تا اینکه مدت ها بعد پیکر فرزندش را آوردندهمیشه هر بوته یا گلی که بر سر مزار شهید مرتضی کریمی رشد می کرد همه مردم تعجب میکردند که چقدر سر سبز و گل های قشنگی دارد حتی بعضی اوقات گاهی مادران شهدا فکر می کردند ما هر روز می آییم و به گل ها رسیدگی می کنیم در صورتی که این طور نبود ، حتی تا چندین سال بوته اسفندی بر سر مزارش رشد کرده بود و گل داشت و از ما می پرسیدند این بوته را شما کاشتید.................قبل از اینکه به جبهه برود گفت: من رفتم و عکس انداختم وقتی شهید شدم عکسم را جلوی تابوتم بگذارید.............وقتی مرتضی شهید شد ، شهید نجفعلی کریمی مرخصی می گیرد و می آید ، وقتی پیکرش را می آوردند ، نجفعلی به خواهرش می گوید:پسر خواهرم شهید شده و من لیاقت شهادت نداشتم و از اینکه پسر خواهرش شهید شده و خودش به شهادت نرسیده بود ناراحت بود بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خاطرات مادر شهید سعیدالله عسگری از سعید -پارسائی در نوجوانی

  • خاطرات مادر شهید سعید الله عسگری از سعید - پارسائی در نوجوانیپارسائی در نوجوانیمادر شهید سعید الله عسگری که خود فردی متدینه و با تقوایی است راجع به سعید می گوید: ایشان از هفت سالگی نماز می خواند و از ده سالگی روزه می گرفت. اولین سالی که روزه هایش را گرفت پدربزرگش مرحوم حاج محمدتقی ( پدر شهید غلامعلی عسگری ) یک راس گوسفند به عنوان جایزه اولین سال روزه داری به ایشان هدیه داد که سعید از این بابت خیلی خوشحال شد.کتاب : مدرسه ای برای فردا بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خاطرات همرزمان شهید سعید الله عسگری درمورد - اقامه نماز جماعت

  • خاطرات همرزمان شهید سعید الله عسگری درمورد - اقامه نماز جماعت خاطرات شهید در کردستان اقامه نماز جماعت شبها در پاسگاه نماز جماعت اقامه می شد. هوا خیلی سرد شده بود برق قطع بود و موتور برق هم خراب شده بود . همرزمان نیز به همراه سعید با اب سرد وضو می, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها